سه‌شنبه

جنبش من ، جنبش سرخ !

بيژن نيابتي

26 تیر ، نماد گذار حاکمیت از یک نقطه عطف و ورود آن به یک فاز بی بازگشت بود . با 26 تیر آخرین قطرات امید جناح خامنه ای ـ احمدی نژاد به امکان کنترل و سازش با جناح رفسنجانی ـ موسوی ، خشکیده می شود . تا آنجا که به رهبری سیاسی "جنبش سبز" بر می گردد ، از این به بعد دو راه بیشتر در مقابل جناح مغلوب موجود نیست . یا تسلیم کامل و یا تصفیه خونین در مقطع گذار از ساختار . پایه های اجتماعی این جنبش اما ، راه دیگری را خواهند رفت . دیالکتیک مبارزه در خیابان ایجاب می کند که پایه های اجتماعی "جنبش سبز" آرام آرام رهبری خود را پس پشت گذاشته و به مرز سرخ عبور از نظام نزدیک گردد . در این راستا یکی از مهمترین و حیاتی ترین مسائل " جنبش سرنگونی " ، نوع تنظیم رابطه آن با جنبش مذکور می باشد . کوچکترین اشتباهی در این رابطه ، یا ما را به منتهی الیه چپ سکتاریستی پرتاب کرده و به تقابل با " جنبش سبز" می کشاند و یا در نقطه مقابل آن به منتهی الیه راست هدایت کرده و به دنباله روی از جنبش مذکور وادار خواهد کرد .

برای تنظیم درست با "جنبش سبز" ، ابتدا به ساکن باید حیطه های این تنظیم را مشخص کرد . این تنظیم در دو حیطه تماما متفاوت با یکدیگر صورت می پذیرد . اول " خیابان " و دوم " سیاست " . قانونمندیهای حاکم بر این دو حیطه از یک جنس نیستند . بنابراین برخورد با این دو حیطه نیز یکسان نمی تواند باشد . در شرایطی که در حیطه سیاست نیروهای سیاسی شرکت کننده در "جنبش سبز" هیج ربطی به عناصر متشکله "جنبش سرخ" ندارند و از دو تبار متفاوتند ، اما در نقطه مقابل در حیطه خیابان و تا آنجا که به پایه های اجتماعی " جنبش سبز " برمی گردد ، همگی آنها بی برو برگرد نیروهای بالقوه ما هستند . به یک دلیل ساده که ظرفیت و کشش"جنبش سبز" ، مرزهای نظام موجود است . چرا که این جنبش در چارچوب ساختاری حرکت می کند که رفرم ناپذیر است . چرا که هرگونه رفرمی در این ساختار ، بلاواسطه راه به انقلاب خواهد برد . چرا که حاکمیت اساسا ظرفیت عقب نشینی و تحمل شکاف در بالا را دیگر ندارد . چرا که ورود " عنصر اجتماعی" به صحنه ، کل معادلات صحنه سیاسی ایران را برهم زده است .

مطالبات این " عنصر اجتماعی" مطلقا مطالباتی نیستند که در چارچوب ساختار موجود پاسخ بگیرند . در حالیکه "جنبش سبز" به لحاظ سیاسی تنها می تواند در کادر همین نظام موجود حرکت کند و لاغیر ! این عمده ترین تناقض بالا و پایین در "جنبش سبز" است که حرکت آنرا بسمت ساختارشکنی اجتناب ناپذیر می سازد . با گذار از این نقطه ، جنبش مذکور دیگر سبز نمتواند بماند ، سرخ خواهد شد . این تمام مطلب است . قانونمندی مبارزه در خیابان ، روند آتی "جنبش سبز" را رقم خواهد زد . به همین دلیل تا آنجا که به نیروهای انقلاب دمکراتیک مردم ایران برمی گردد ، برترین رسالت و حیاتی ترین دستور روز ، تلاش مستمر و بهر قیمت در راستای استمرار قیام حتی در ابعاد میکرو و حضور مداوم در صحنه می باشد .

به این اعتبار مبارزه "جنبش سرخ" ، نه درتقابل با "جنبش سبز" که از قضا در تعامل فعال و مستمر با آن معنی می یابد .

هوشیاری"جنبش سرخ" ازقضا در استفاده حداکثراز ظرفیتهای سیاسی واجتماعی"جنبش سبز" می باشد . تحقق این امر از مسیر همراهی با جنبش مذکور در خیابانها می گذرد و نه در جدایی از آن .

رسالت انقلاب در این نقطه هیچ چیز نیست جز سمت وسو دادن به عنصر اجتماعی در خیابان ، رادیکالیزه کردن آن از طریق تثبیت شعارهای خود و در نهایت حفاظت مسلحانه از آن در مقابل اعمال قهر حاکمیتی که دیگر هر گونه مشروعیت خود را در انظار توده ها از دست داده است .

مهم این نیست که مردم در صحنه مچ بند سبز بر دست و روبان سبز بر پیشانی داشته باشند . مهم این است که شعارهایشان سرخ باشد و یا بشود . از قضا شعار سرخ با پرچم سبز ، بسا کارسازتر از شعار سرخ با پرچم سرخ در شرایط کنونی است . اصلا آنجا در خیایان دیگر سرخ و سبز معنا ندارد . قداره بندان مسلح رژيم " جمهوری اسلامی" هستند در آنسو ، و دراینسو، جنبش رنگارنگی که البته باید آرام آرام و در تمامیت خود به سوی دروازه های " گذار از نظام" هدایت شود . شعارهایش باید از شعارهایی همچون " موسوی ، موسوی رای منو پس بگیر" ! به " برادر شهیدم ، خونتو پس می گیرم" ، از " مرگ بر این دولت مردم فریب" به سمت " مرگ بر دیکتاتور " و تیزتر از آن " مرگ بر خامنه ای " و متکاملترین شکل آن یعنی " مرگ بر رژيم جمهوری اسلامی " تحول یابد . ابلهانه بودن شعار " رهبر ما ! قاتله ، ولایتش باطله " را می توان بسادگی برای مردم توضیح داد که نمی شود اول یکی را به عنوان رهبر خود در مصرع اول برسمیت شناخت و بعد در مصرع دوم ولایتش را باطل دانست ! بجای آن باید که شعار تیز " خامنه ای قاتله ، حکومتش باطله " را جا انداخت .

گذشته ازاین شعارهایی چون " توپ تانک بسیجی ، دیگراثر ندارد" ، " وای به روزی که مسلح شویم " ، " رهبران ، رهبران ، ما رو مسلح کنید " و " ما زن و مرد جنگیم ، بجنگ تا بجنگیم " ، اساسا شعارهای تیز جنبش سرخند ، حتی اگر از حلقوم هواداران موسوی بیرون بیایند . خونی که با گلوله پاسداران ارتجاع از تن انسانها برزمین می ریزد سرخ است ، اگر چه بر مچ بندهای سبز جاری گردد .

اما تا آنجا که به صحنه سیاسی و در فراسوی خیابان برمیگردد ، پیش ازهرچیز و بیش ازهرچیز ، باید که مرزهای میان دو جنبش روشن و شفاف باشند . در اینجا باید که هرکس پرچم خود را در اهتزاز نگه دارد .

تعامل با جنبش سبز آری ولی با پرچم مستقل خود ، با شعارهای ویژه خود و مهمتر از همه با رهبری شناخته شده خود . هر چیز بغیر از این راست روی است ، دنباله روی است . جنبش خودبخودی است . اعلام شکست پیشاپیش است . این تمامی حرف من است .

این را باید بویژه در خارج از کشور، زیبنده فسیلهای رنگارنگ و بریدگان صحنه سیاستی دانست که یا همیشه بدنبال قدرت روان بوده اند و یا پس از یک خواب زمستانی طولانی ، دوان دوان به صحنه آمده اند و با شنیدن بوی کباب نگران تضعیف جنبش و مدعی انقلابیون پیشتاز گردیده اند . تنها از این طریق است که در جریان عمل و در شرایط اعمال سرکوب عریان ، آنجا که ظرفیتهای "جنبش سبز" به انتها می رسد ، انقلاب پرچم می شود ، انفعال حاکم نمی شود و جنبش ادامه می یابد .

مرز دو جنبش ، جدای از شعارها ، شیوه های برخورد با حاکمیت و مسئله هژمونی ، در اهداف آن سمبلیزه می شود . "جنبش سبز" خواهان گذار از "بحران" با هدف حفظ نظام است و "جنبش سرخ" خواهان حل "بحران" از طریق حذف نظام . به همین سادگی ! هر آنچه که در چارچوب اولی بگنجد سبز است وهر آنچه که در چارچوب دوم قرار گیرد سرخ ! مراد من از آن جنبشی که خود را متعلق بدان نمی دانم ، همین اولی است و نه قیام قهرمانانه خیابانهای ایران که خود سالهای سال بدان چشم دوخته و در تحقق آن یکروز نیز تردید روا نداشته بودم . براستی که مرزی بر بلاهت آدمی متصور نیست !

آری ، اگر مرزها روشن و شفاف نباشند ، آنوقت راه برای هر زاغ و زغنی باز خواهد بود تا در زیر لوای تقویت جنبش ، آنرا به انحراف برد . اگر مرزها مشخص نباشند ، آنگاه بناگاه فرصت طلبان حرفه ای و همدستان قدیمی جلادان حاکم بر ایران را که در اصل جایشان در مقابل دادگاه های صالحه باید باشد ، نه در کنار و حاشیه که در پیشاپیش و در صف اول سهم خواهی از کیک قدرت فرضی خواهید دید . مرز اگر روشن نباشد ، آنوقت رهبر جنبشت می شود نخست وزیر دوران قتل عام ها ، سخنگوی جنبشت می شود فیلمساز حزب اللهی استحاله شده ای چون محسن مخملباف ، طنز نویس جنبشت می شود لمپنی همچون ابراهیم نبوی ، خبرنگار و تحلیلگر جنبشت می شود خبرکشی چون علیرضا نوریزاده و سازماندهندگان جنبشت هم می شوند همکاران و همدستان دیروز حاکمیت در شکنجه و کشتار انقلابیون ، همچون فرخ نگهدار و علی کشتگر و مهدی فتاپور و توابان رذلی همچون هوشنگ اسدی و صف طویلی از بریدگانی که باران جنبش و انقلاب در راه ، یکایکشان را از زیر خاک همچون زالو بیرون کشیده است . همه از یک خانواده ، همه از یک تبار !

ولی اگر مرز مشخص باشد ، آنگاه نه سازش فرضی موسوی با خامنه ای ، توده ها را با احساس پیروزی به خانه ها باز خواهد گردانید و نه تسلیم او کسی را منفعل خواهد کرد . بنابراین بحث اساسی من ، نه نفی "جنبش سبز" که تلاش در راستای ارتقاء آن است . زدودن جنبش از شارلاتانهای رذلی است که آمده اند تا از قبل رنج و خون خلق قهرمان ایران و پیشتازان جان برکفش ، به آب و نانی برسند . افشای بی شرفانی است که در حیات خیل شاهدان ، هنوزتاوان نداده و از راه نرسیده ، ادعای شرف می کنند . حرف بر سر رادیکالیزه کردن جنبش و هدایتش به سمت مرزهای ساختارشکنی در " خیابان" و تمیز داده شدن و شفافیت در " سیاست " است .

نقد من در مقاله " این جنبش ، جنبش من نیست ! " ، متوجه سبزپوشان خیابانهای ایران نیست . متوجه جوانان و نوجوانان دانش آموز و دانشجوی نسل سوم در خارج از کشور هم نیست که اینروزها همگی سیاسی شده و به موج سبز پیوسته اند . هیچ چیز برای من از این زیباتر نبوده و نیست .

نقد بیرحمانه من متوجه آن بیچارگانی است از نسل اول انقلاب که امید و اعتماد از دست رفته شان را امروز به قاتلان دیروز همرزمان وهمنسلان خود نثار کرده اند و مسالمت جو شده اند . آنانی که تا دیروز ، پیش از بریدن از مبارزه و انقلاب ، خدای را بنده نبودند و بعضا از موضع بالا حاضر به پایین آمدن از کرسی رهبری هم نبودند ، حالا در خارج از کشور ، با ذلت و خواری و با فراخوان "جمعی ازایرانیان" ! در اینجا و " بعضی از دانشجویان " ! درآنجا ، به میدان می شتابند و شعار" موسوی ، موسوی رای منو پس بگیر" سر می دهند و در عین حال صحبت از انقلاب سبز ! و تقویت جنبش نیز می کنند . آنهایی که در فضای عاری از گلوله و گاز اشک آور و زندان وشکنجه خارج از کشور ابلهانه شعار می دهند " نترسید ، نترسید ، ما همه باهم هستیم" . اینها بیش از آنکه " نفرت انگیز " باشند " رقت انگیز" ند .

بحران انقلابی یا بحران فروپاشی :

تمامی عجز و لابه های رفسنجانی در نماز جمعه 26 تیرماه را اگر بفشاریم و تبدیل به یک کلام نماییم ، آن کلمه هیچ چیز نیست جز اقرار او به وجود " بحران " در نظام " جمهوری اسلامی " . نوع برخورد با همین تک واژه و راه حلهای ارائه شده برای گذار از آن ، نشاندهنده جایگاه هر فرد و جریان فعال بر روی صفحه مختصات سیاست امروز ایران است . مرز سیاسی میان " جنبش سرخ " با " جنبش سبز " در همینجا ترسیم می گردد . راه حل اولی گذار از بحران با " حذف کل نظام " است و راه حل دومی تا آنجا که به رهبری سیاسی آن برمی گردد ، عبور ازبحران با هدف"حذف بخشی از نظام" برای"حفظ کل نظام" است . به این اعتبار " جنبش سبز" در شرایط کنونی ، تا آنجا که به حذف بخش حاکم حتی از طرق لامحاله سیاسی و مسالمت آمیز برمی گردد ، نه در مقابل و نه درعرض" جنبش سرخ" که در طول آن قرار می گیرد . تنظیم اصولی با " جنبش سبز " ، افشاگری مداوم در بالا نسبت به موارد سازش رهبری مذکور با جناح حاکم در عین همکاری بی قید و شرط با پایه های اجتماعی آن در پایین است . در این راستا ، اگرهرگونه این همانی با رهبری سیاسی "جنبش سبز" راست روی باشد که هست ، اما واگر کردن در همکاری عملی با پایه های اجتماعی آن در داخل ، چپ روی و سکتاریسم خواهد بود .

اما تا آنجا که به پایه های نظری تحلیل از بحران برمی گردد ، این بحران هنوز به مرحله " بحران انقلابی" ارتقاء پیدا نکرده است . بحران کنونی بحرانی است که پیش از آنکه خطر سرنگونی در یکقدمی حاکمیت قرار داشته باشد ، مسئله یک رژيم غلبه بر " بحران فروپاشی" است . انقلابی تلقی کردن بحران کنونی نشاندهنده هل شدگی و ساده انگاری کسانی است که از یک درک واقعی نسبت به جامعه ایران و نیروهای متشکله آن و معادلات بین المللی برخوردار نیستند . نتیجه عملی انقلابی تلقی کردن بحران کنونی این است که به جای تلاش در تعمیق شقه و شکاف در بالا و سازماندهی مستقل در پایین ، شعار سرنگونی بلاواسطه رژيم را نه در پهنه تئوریک که در زمینه عمل مشخص روزمره ، پرچم کرده و آلترناتیو واقعی آنرا هم که مابه اذا واقعی در جامعه نیز داشته باشد ارائه کرد و برای سرنگونی تمامیت رژيم ، همین امروز ، خیز برداشت . برعکس نتیجه عملی تشخیص درست بحران در قالب "بحران فروپاشی" آنست که باید به هر قیمت به شکاف و شقه واقعی در بالا دامن زده و در پایین بهر قیمت به سازماندهی نیروهای متشکله انقلاب دمکراتیک و هدایت جنبش توده ای پرداخت . تا آن مرحله باید بدور از هرگونه توهمی نسبت به حرکت خودبخودی جنبش به سمت سرنگونی نظام ، تلاش کرد تا حد ممکن و در ماکسیمم خود در روند تحولات جاری هم در بالا و هم در پایین مداخله کرد ، مداخله کرد ، مداخله کرد .

دوشنبه

هشدار وزارت اطلاعات درباره افشاى نام مقام هاى اطلاعاتى ایران

وزارت اطلاعات روز دوشنبه در باره افشاى هويت و سمت مقام هاى اطلاعاتى ايران كه در هفته هاى اخير بركنار شده اند به رسانه هاى داخلى ايران هشدار داد.

بر اساس گزارش رسانه هاى ايران، به دنبال بركنارى غلامحسين محسنى اژه اى از وزارت اطلاعات، محمود احمدى نژاد، رييس دولت دهم، خود مسئوليت مهمترين نهاد امنيتى جمهورى اسلامى را به عهده گرفته و دست به تسويه حساب سياسى وسيعى در اين وزارتخانه زده است.

بر اساس يادداشتى كه فرزند على يونسى، وزير اسبق اطلاعات، اخيرا در وبلاگ شخصى خود منتشر كرده است در جريان تسويه نيروهاى قديمى وزارت اطلاعات، حاج حبيب الله (معاون فرهنگى)، خزايى (معاون ضد جاسوسى)، فيروزآبادى (معاون فنى)، منصورى (معاون پارلمانى) و معين (معاونت حفاظت) از سمت هاى خود بركنار شده اند.

گفته مى شود برخى از مديران رده بالاى وزارت اطلاعات بيش از ۲۰ سال سابقه كار در اين وزارتخانه داشته اند.

روابط عمومى وزارت اطلاعات در اطلاعيه روز دوشنبه خود از رسانه ها و سايت هاى خبرى ايران خواسته است تا به گفته آن، از انتشار «اطلاعات اين وزارتخانه از قبيل اسناد، هويت پرسنل، ساختار وزارت اطلاعات و ...» كه جزء موارد طبقه بندى بوده خوددارى كنند.

وزارت اطلاعات انتشار اين اطلاعات را «موجب نگرانى و تشويش اذهان عمومى» دانسته و مى گويد: «عدم توجه به قوانين و مقررات موضوعه در اين زمينه، اين حق را براى وزارت اطلاعات ايجاد مى كند كه متخلفان را تحت پيگيرد قانونى قرار دهد

تحولات اخير در وزارت اطلاعات ايران پس از آن رخ داد كه محمود احمدى نژاد به دنبال فشارهاى اصولگرايان براى بركنارى اسفنديار رحيم مشايى از مقام معاون اولى رييس جمهور، دو وزير اطلاعات و فرهنگ و ارشاد اسلامى را به دليل مخالفت با اين انتصاب از مقام هاى خود عزل كرد.

با اين حال احمدى نژاد علت بركنارى وزير اطلاعات را مقاومت وى براى بركنارى چند معاون و همچنين بازداشت هاله اسفنديارى به اتهام تلاش براى انقلاب مخملى عنوان كرد.

تسويه حساب هاى سياسى در وزارت اطلاعات ايران بزرگترين تغييرات در اين وزارتخانه پس از پيروزى انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به شمار مى رود و تحليلگران هدف از اين تغييرات را روى كار آوردن مديران طرفدار محمود احمدى نژاد و دولت دهم عنوان كرده اند.

احمدى نژاد قرار است اوايل هفته آينده كابينه جديد خود را به مجلس شوراى اسلامى معرفى كند و انتظار مى رود كه جدال تازه اى ميان قوه مجريه و مقننه بر سر تركيب كابينه آغاز شود.

اقدام اخير احمدى نژاد در بركنارى چند مقام برجسته وزارت اطلاعات با انتقادهايى از سوى اصولگرايان روبرو شده است.

كميسيون امنيت ملى و سياست خارجى مجلس مى گويد كه به اين موضوع رسيدگى خواهد كرد و سيد احمد آوايى، يك عضو اين كميسيون نيز گفته است: «متاسفانه احمدى نژاد بدجورى دارد با دلسوزان و وفاداران وزارت اطلاعات تسويه حساب مى كند و ... مطمئنا نمايندگان مجلس به راحتى در مقابل اين گونه برخوردها سكوت نخواهند كرد

حسن يونسى، فرزند وزير اسبق اطلاعات، نیز در وبلاگ خود نوشته است: جريان تسويه سياسى در اين وزارتخانه زير نظر يك تيم امنيتى به سرپرستى حسين طائب، فرمانده نيروى بسيج، و احمد سالك، نماينده ولى فقيه در نيروى قدس سپاه پيگيرى مى شود.

وى گفته است: «عدم همراهى بدنه كارشناسى و مديران مستقل اين وزارتخانه با سناريوى كودتاى مخملى انگيزه اصلى تيم امنيتى مذكور در اجراى اين پروژه است



در آستانه سرنگونی رژیم آدمخواران، هراس جانوران بدنام کاملا قابل فهم است. شقه رژیم به استخوانش یعنی به خط مقدم جبهه سرکوب و تجاوز و شکنجه اش و اعدامش رسیده است.

یکشنبه

تايمز مالي: قيام باعث گسسته شدن شيرازه مذهبى رژيم ايران شده است

تايمز مالى در مقالهيى درباره قيام سراسرى مردم ايران نوشت: قمار بى‌كله‌ خامنه‌اى و جنبش اعتراضى كه برانگيخته، همه چيز را تغيير داده است. پوشش دموكراتيك بودن اين رژيم از بين رفته است. مردم به ويژه قشر جوان كاسه صبرشان لبريز شده است. آنان سرخورده از بيكارى و وضعيت موجود تشنه تغيير هستند.

تايمز مالى افزود: اين فقط كليت نظام جمهورى اسلامى نيست كه شكاف برداشته… چسب حكومت مذهبى هم ترك برداشته تا جايى كه عناصر اصلى آن با يكديگر هم در تضاد هستند.

ظاهر قضيه اين است كه يك رژيم اسلام‌گرا با سركوب مخالفان… پيروز شده است. ولى واقعيت اين است كه خامنه‌اى در رأس اين نظام، بر سر مشروعيت اين رژيم قمار كرده و روى احمدى‌نژاد شرط‌بندى كرده است. …

رژيمى كه مى‌گويد 63 درصد از آراى مردم را كسب كرده نياز به اين بيرحميها عليه مردم و برگزار كردن محاكمات نمايشى عليه عناصر وفادارش ندارد… تئورى توطئه آنها مزخرف است. خاتمى و رفسنجانى و موسوى خواهان اصلاح همين نظام جمهورى اسلامى هستند و نه سرنگونى آن. همانطور كه كروبى به روزنامه اسپانيايى ال پائيس گفت ما اختلافهاىمان در حد انتخابات است و نظام را زير سؤال نمى‌بريم.

تايمز مالى در ادامه نوشت: ميزان سركوب بعد از انتخابات گسترده و فقدان مشروعيت رژيم بسيار روشن است. رژيم به‌طور بىسابقه‌يى در حال از دست دادن بازار و هم‌چنين روحانيان ارشد است.

آيت‌الله‌هاى بانفوذ همواره از فقدان سوابق فقهى خامنه‌اى ناراحت بوده‌اند و حالا از اينكه مذهبشان به اين صورت در كشاكش دعواهاى جناحى قربانى شده، خسته شده‌اند.

تايمز مالي: قيام باعث گسسته شدن شيرازه مذهبى رژيم ايران شده است

تايمز مالى در مقالهيى درباره قيام سراسرى مردم ايران نوشت: قمار بى‌كله‌ خامنه‌اى و جنبش اعتراضى كه برانگيخته، همه چيز را تغيير داده است. پوشش دموكراتيك بودن اين رژيم از بين رفته است. مردم به ويژه قشر جوان كاسه صبرشان لبريز شده است. آنان سرخورده از بيكارى و وضعيت موجود تشنه تغيير هستند.

تايمز مالى افزود: اين فقط كليت نظام جمهورى اسلامى نيست كه شكاف برداشته… چسب حكومت مذهبى هم ترك برداشته تا جايى كه عناصر اصلى آن با يكديگر هم در تضاد هستند.

ظاهر قضيه اين است كه يك رژيم اسلام‌گرا با سركوب مخالفان… پيروز شده است. ولى واقعيت اين است كه خامنه‌اى در رأس اين نظام، بر سر مشروعيت اين رژيم قمار كرده و روى احمدى‌نژاد شرط‌بندى كرده است. …

رژيمى كه مى‌گويد 63 درصد از آراى مردم را كسب كرده نياز به اين بيرحميها عليه مردم و برگزار كردن محاكمات نمايشى عليه عناصر وفادارش ندارد… تئورى توطئه آنها مزخرف است. خاتمى و رفسنجانى و موسوى خواهان اصلاح همين نظام جمهورى اسلامى هستند و نه سرنگونى آن. همانطور كه كروبى به روزنامه اسپانيايى ال پائيس گفت ما اختلافهاىمان در حد انتخابات است و نظام را زير سؤال نمى‌بريم.

تايمز مالى در ادامه نوشت: ميزان سركوب بعد از انتخابات گسترده و فقدان مشروعيت رژيم بسيار روشن است. رژيم به‌طور بىسابقه‌يى در حال از دست دادن بازار و هم‌چنين روحانيان ارشد است.

آيت‌الله‌هاى بانفوذ همواره از فقدان سوابق فقهى خامنه‌اى ناراحت بوده‌اند و حالا از اينكه مذهبشان به اين صورت در كشاكش دعواهاى جناحى قربانى شده، خسته شده‌اند.

شنبه

افشای حساب‌ های ارزی رژیم در یک بانک آلمانی

رادیو آلمان: به گزارش هفته نامه اشپیگل که روز دوشنبه منتشر می‌شود، سازمان‌های دولتی ایران از سال ۲۰۰۵ میلادی به این سو حساب‌های ارزی مخفی به میزان چندین میلیارد یورو در بانک بی اچ اف در فرانکفورت گشوده‌اند. این بانک متعلق به یکی از قدیمی‌ترین‌ بانک‌های آلمان بنام سالامون اوپن‌هایم است که اکنون بخاطر بحران مالی جهانی با دشواری روبرو شده است.
دویچه بانک، یکی از بزرگترین بانک‌های آلمان و جهان در روز‌های گذشته اعلام آمادگی کرد با تزریق پول این بانک را نجات دهد. خود این بانک قبلا زیر فشار دولت آمریکا معاملات‌اش با ایران را به شدت تنزل داده بود. اکنون دویچه بانک اعلام کرده که با افشای حساب‌های مخفی ایران در بانک بی اچ اف کمک مالی به بانک اوپن‌هایم را با دشواری سیاسی روبرو کرده است.

شباهت عجیب بین تقلب در انتخابات و مدرک تقلبی محسنی اژه ای!

وبلاگ کودتاچی


محسنی اژه ای از روستای اژه و از طلبه های مدرسه حقانی است که در اوایل انقلاب به دلیل کم سوادی و بعد از گذراندن درس خارج مدرسه حقانی را رها کرده و به کار در دادسرایهای انقلاب پرداخت چهار سال بعد مجلس ماده واحده ای را تصویب کرد که به موجب یکی از تبصر ه های ذیل ان کسانی که دارای دیپلم متوسطه باشند وبا چهار سال سابقه کار در دادسرا میتوانند به سمت قضایی ارتقا پیدا کنند اما محسنی وتعدادی دیگر از طلاب چون دیپلم نداشتند از این امتیاز محروم شدندانها جهت جبران این نقیصه درخواست شرکت امتحانات متفرقه برای گرفتن دیپلم کردند مجموعآ بیست ودو نفر از کارکنان دادسرای اوین و انقلاب متقاضی این امر بودند که به دلیل حساسیت موضوع امتحان در محل زندان اوین توسط آموزش و پرورش برگزار شد اما بعد از برگزاری امتحان و هنگام تصیح اوراق مسیولین آموزس وپرورش متوجه شدند که که(( همه اوراق فقط با خط دو نفر نوشته شده است)) پس از انجام تحقیقات توسط بازرسان وزارت اموزش و پرورش معلوم شد که اساسآ امتحانی در کار نبوده و دو نفر از زندانیان تمام اوراق را نوشته اند که پس از کشف موضوع با استفاده از زور دادگاه انقلاب و اوین مساله مسکوت ماند واقایان به دریافت دیپلم متوسطه نایل شدند ودر حال حاضر در شعب مختلف دادگاهای عمومی و انقلاب مشغول به کارند

جمعه

تاگس اشپیگل: شکنجه و تجاوز در حکومت الهی

رادیو آلمان: در اکثر گزارش‌های نشریات بین‌المللی در مورد ایران، به زندان و شکنجه و اعدام توجه ویژه‌ای می‌شود. هفته نامه اکونومیست نوشته است که دیگر اغلب ایرانیان می‌دانند که در زندان‌های رژیم چه می‌گذرد.

روزنامه‌ی آلمانی "تاگس اشپیگل" نیز گزارش تکان‌دهنده‌ای در این مورد انتشار داده که عنوان آن «شکنجه در دولت الهی» است.

گزارش با مشاهدات عینی یکی از زندانیان کهریزک آغاز می‌شود: «دانشجوی ۲۱ ساله را نزدیک دانشگاه تهران دستگیر کردند. هنگامی که دو اتوبوس حامل دستگیرشدگان وارد زندان پلیس در کهریزک شدند، فورا دهها نگهبان به جان زندانیان افتادند، لباسشان را بر تنشان دریدند، آب بر آنان پاشیدند و شروع به زدنشان با کمربند و زنجیر کردند.»

دانشجوی دستگیرشده می‌گوید: «دیگر رمقی در بدنمان نماند. آنقدر ضعیف بودیم که نمی‌توانستیم روی پایمان بند شویم.»

تاگش اشپیگل می‌نویسد که این تازه اول ماجرا بوده است. دستها را با قیر مذاب سوزانده‌اند، افراد را از گردن تا آستانه‌ی خفگی آویزان کرده‌اند. به عده‌ای هر روز تجاوز کرده‌اند.



اکونومیست: ادامه نا آرامی ها و تضعیف رژیم تهران, تلویزیون بی بی سی: اين وضعيت قابل دوام نيست

- اکونومیست نوشت، هنوز مراسم تحلیف احمدی نژاد کاملا تمام نشده بود که خیابان های تهران بار دیگر شاهد تظاهرات اعتراضی بود و برافروختن آتش، شعارهای تند، صدای بوق اتومبیل ها و جنگ و گریز با نیروهای امنیتی تا شب ادامه داشت.

اکونومیست در ادامه به بحران های داخلی و خارجی رژیم پرداخته نوشته است، گرفتاری های سیاست اقتصادی و خارجی دولت احمدی نژاد را فلج خواهد کرد و در حالیکه حتی قبل از بروز ناآرامی ها و تنزل سرمایه گذاری تقریبا به صفر هم، اقتصاد ایران با فشار ناشی از تحریم های بین المللی و کاهش بهای نفت مواجه بود، قطعا پس از این تاب تحمل برنامه های عوامگرایانه احمدی نژاد را نخواهد داشت و رژیم تحت رهبری او که زشتی آن به تمام در منظر جهانیان قرار گرفته است، نمی تواند به ترحم جامعه جهانی هم چشم امید داشته باشد.

اکونومیست می نویسد که رهبران رژیم تهران که چنین ضعیف شده اند، ممکن است در صدد برآیند بر اشتیاق خود برای ادامه برنامه های هسته ای مهار بزنند اما خصومت آنان نسبت به خارجیان و ترسیم تصویری اهریمنی از جهان خارج نشانه امیدوار کننده ای برای تلاش باراک اوباما در جهت برقراری ارتباط با حاکمان ایران نیست و در واقع، فراخوان قبلی رئیس جمهوری آمریکا برای گفتگو با رژیم تهران به تدریج کم رنگ شده و به جای آن، از تشدید تحریم های اقتصادی و تولید بمب های قوی تر ضد تاسیسات بتونی زیرزمینی سخن به میان آمده است.

http://www.iranpressnews.com/source/images/01/17%20juiil-1-250.jpg

- شبکه تلویزیونی سی ان ان در گزارشی در باره تظاهرات روزهای اخیر در ایران گفت، اگر كسانى بر این باور بودند که جنبش اپوزيسيون با مراسم تحلیف احمدی نژاد ناپديد خواهد شد، كاملا اشتباه مى كردند.

این شبکه خبری با پخش تصاویری از تظاهرات معترضان در تهران گفت، این روز (روز تحلیف) قرار بود روزى باشد كه به احمدى نژاد تعلق دارد، اما شما مى بينيد كه جنبش اپوزيسيون مى گويد با وجود اين مراسم، ما صحنه را خالى نمى كنيم.

- شبكه جهانى تلويزيون بی بی سی نیز در گزارشی با پخش تصاویری از تظاهرات و درگیریهای خیابانی در تهران گفت، ايران واقعا تبديل به يک كشور پليسى شده است. مردم بسيار خشمگين و مقابله جو هستند. اين وضعيت قابل دوام نيست. اين سيستم و نظام مجبور است به طريقى تغيير كند، چه از طريق آزادى يا از طريق سركوب بيشتر، اما مطمئنا به همین صورت باقى نخواهد ماند.


پنجشنبه

نروژ بار دیگر کاردار رژیم در اسلو را احضار کرد

وزارت امور خارجه نروژ یک بار دیگر با احضار کاردار سفارت جمهوری اسلامی در اسلو ضمن ابراز نگرانی نسبت به نقض حقوق بازداشت‌شدگان خواستار آزادی زندانیان سیاسی شد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه روز چهارشنبه کاردار سفارت جمهوری اسلامی در اسلو به وزارت امورخارجه نروژ فراخوانده شد، تا مراتب نگرانی دولت نروژ در نقض حقوق زندانیان در ایران به وی ابلاغ شود.

در یک ماه گذشته این دومین بار است که کاردار سفارت جمهوری اسلامی در ارتباط با حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری به وزارت امور خارجه نروژ احضار می‌شود.