چهارشنبه

بيانيه رئيسجمهور برگزيده مقاومت درباره بازگشت ساكنان اشرف به ايران با شرايط مشخص

خانم مريم رجوى رئيسجمهور برگزيده مقاومت ايران كه بهدعوت كميته ايتاليايى پارلمانترها و شهروندان ايران آزاد به ايتاليا سفر كرده است، روز گذشته در رم بيانيه بسيار مهمى درباره بازگشت ساكنان اشرف به ايران با شرايط مشخص صادر كرد. مفاد اين بيانيه 10روز پيش در اشرف به اطلاع مقامهاى ذيربط آمريكايى و عراقى رسانده شده است:
بيانيه رئيسجمهور برگزيده مقاومت
درباره بازگشت ساكنان اشرف به ايران با شرايط مشخص
همزمان با قيام مردم ايران براى آزادى، ساكنان اشرف اعضاى سازمان مجاهدين خلق ايران در عراق، كه با پايدارى 7ساله خود الگويى براى پايدارى و مقاومت مردم و جوانان ايران در برابر فاشيسم مذهبى شدهاند، به مقامهاى آمريكايى و عراقى اعلام كردهاند، هم‌چون ساير ايرانيان تبعيدى و داوطلب، با شرايط زير آماده و متقاضى بازگشت به ميهنشان هستند:
1-رژيم ايران در يك نامه رسمى خطاب به ملل متحد، صليب سرخ بينالمللى و دولتهاى آمريكا و عراق،كه مفاد آن توسط آنها تائيد و تضمين شود، اعلام و تعهد كند در صورتيكه ساكنان اشرف، طبق ليستى كه مقامهاى آمريكايى و عراقى در اختيار دارند، به ايران بازگردند، از دستگيرى و تعقيب و شكنجه و اعدام و هرگونه پيگرد و پرونده سازى قضايى مصون هستند و از آزادى بيان برخوردارند.
2-صليب سرخ بينالمللى و ملل متحد از نزديك بر اجراى اين تعهد در داخل ايران نظارت كنند و به‌صورت دائمى در دسترس داوطلبانى باشند كه گروه به گروه از اشرف به ايران باز ميگردند. گروه دوم و گروههاى بعدى پس از يك پريود قابل قبول زمانى براى آزمايش تعهدهاى رژيم ايران در مورد گروه اول به ايران مىروند.
3-دولت عراق بايستى بلادرنگ وكلاى ساكنان اشرف را كه 7ماه است به موكلان خود دسترسى ندارند مجاز به ورود به اشرف و ديدار با موكلانشان نمايد و كتباً اعلام كند كه ساكنان اشرف مىتوانند اموال غيرمنقول خود را بفروشند و اموال منقولشان را با خود ببرند.
4-كميسارياى عالى پناهندگان ملل متحد، پناهندگى افرادى را كه داوطلب بازگشت به ايران نيستند بپذيرد و ترتيبات انتقال آنها به كشور ثالث را بدهد.
5-نامه رژيم ايران بايستى توسط 4مرجع فوق الذكر تائيد و گواهى و به ساكنان اشرف ابلاغ شود.
اگر رژيم ايران، اين شرايط را بپذيرد، اعضاى مجاهدين و هواداران داوطلب آنها در سراسرجهان نيز تحت نظر و با ثبت توسط ملل متحد و صليب سرخ به ايران باز مىگردند.
اما اگر رژيم ايران اين شرايط را نپذيرد و چنين نامهاى به مراجع يادشده ندهد، روشن مىشود كه تمام دعاوى پيشين اين رژيم مبنى بر اينكه با ساكنان اشرف و اعضا و هواداران مجاهدين در صورت بازگشت به ايران كارى ندارد، صرفاًيك شانتاژ سياسى و تبليغاتى بوده است. در اينصورت دولت عراق بايد تبعيت از قطعنامه24آوريل پارلمان اروپا را اعلام كند و آن را به اجرا در بياورد.
تاكنون دولت عراق اصرار داشت كه ساكنان اشرف بايد عراق را ترك كنند و به ايران يا كشور ثالث موهومى بروند.
پيشنهاد بازگشت داوطلبان به ايران فشار رژيم ايران بر دولت نوپاى عراق در مورد ساكنان اشرف را به كلى خنثى مىكند. ساكنان اشرف نيز ديگر خواستار اذعان دولت عراق به استاتوى خود نيستند. كما اينكه جابجايى آنها در داخل عراق و هم‌چنين ورود پليس به داخل اشرف موضوعيت ندارد.
جامعه بينالمللى بهخصوص ايالات متحده را فرا مىخوانم كه تا پذيرش چنين شرايطى از سوى رژيم ايران، از دولت عراق بخواهند كه قطعنامه پارلمان اروپا را باجرا در بياورد و محاصره شهر اشرف خاتمه بدهد. در غيراينصورت اين دولت آمريكا بايد حفاظت ساكنان اشرف را برعهده بگيرد. وضعيت اشرف ناشى از جنگ و بمباران و خلع سلاح ساكنان آن توسط نيروهاى آمريكايى و موافقتنامهاى است كه با يكايك ساكنان آن توسط نيروهاى آمريكايى درباره حفاظت آنها تا فرجام نهايى امضا شده است.
دبيرخانه شوراى ملى مقاومت ايران
رم- 5مرداد1388 (27ژوئيه2009)

ايادى آخوندها و جنايتكاران خونريز را بشناسيم!

يكى ديگر از سركردگان نيروى انتظامى رژيم كه در سركوب قيام مردم تهران نقش داشته است، شناسايى شد.
وى سرهنگ پاسدار عباس رسولى جانشين سركرده عمليات ناحيه بسيج مقداد، در غرب تهران مىباشد كه روز نهم تير ماه از طرف پاسدار عبدالله عراقى سركرده سپاه ضد محمدرسولالله، تهران بزرگ مورد تقدير قرار گرفته است.
پاسدار رسولى در سركوب و كشتار مردم در غرب تهران بهخصوص خيابان آزادى در روز دوشنبه 25خرداد نقش فعالى داشته است.


جنايت بزرگ عليه بشريت و افراد حفاظت شده در اشرف

خامنهاى ولىفقيه ارتجاع از طريق پسر خوانده مسلكىاش در عراق، انتقام قيام مردم ايران را از اشرف كه آن را كانون استراتژيكى نبرد براى آزادى مى‌داند، گرفت. بيهوده گمان مى‌كنند با هدف قراردادن اشرف، قيام باز مى‌ايستد، آب رفته به جوى ولايت باز مىگردد و طلسم درهم شكسته آن التيام مىپذيرد.
عجبا كه جنايت بزرگ عليه بشريت در اشرف و هدف قراردادن فرزندان بىدفاع و محصور مردم ايران همزمان باسالگرد قتل عام زندانيان و عمليات كبير فروغ جاويدان صورت گرفت كه رژيم هنوز هم از آن داغها بردل دارد.
مجاهدان اشرف، اما، به عهد خود با خدا و خلق جانانه وفا كردند؛ باجسم و جان، با روح و روان و با همه توش و توان… . راستى كه بيشتر از اين در فراسوى تصور و امكان نبود.
سلام بر شهيدان و دعاى خاضعانه و خالصانه براى شفاى مجروحان و درود بر تمامى اشرفيان.
از هموطنانمان در سراسر جهان مى‌خواهم به حمايت از اعتصاب و درخواست مجاهدان اشرف بشتابند:
1-خروج نيروهاى عراقى از اشرف.
2-به عهده گرفتن حفاظت اشرف از سوى نيروهاى آمريكايى كه به خلع سلاح و امضاى موافقتنامه با يكايك ساكنان اشرف در مورد حفاظت از آنها تا تعيين تكليف نهايى مبادرت كردهاند.
3-حضور وكلا و سازمانهاى بين‌المللى مدافع حقوقبشر در اشرف كه 7ماه است از آن ممنوع شدهاند.
4- حضور نماينده شوراى امنيت ملل متحد يا دبيركل در اشرف براى گفتگو درباره تعيين تكليف نهايى.
5-تن دادن دولت عراق به قطعنامه 24آوريل پارلمان اروپا درباره وضعيت انسانى ساكنان اشرف.
6-محاكمه و مجازات آمران و عاملان حملهها و كشتار وحشيانه در اشرف در دادگاه بينالمللى به جرم جنايت عليه بشريت.
مسعود رجوى
7مرداد1388

سه‌شنبه

حمله نيروهاي پليس عراق به شهر اشرف, محل استقرار مجاهدين خلق ايران

همزمان با قيام مردم ايران در برابر فاشيسم دينى، ساكنان اشرف اعضاى سازمان مجاهدين خلق ايران در عراق، به مقامهاى آمريكايى و عراقى اعلام كردهاند، هم‌چون ساير ايرانيان تبعيدى و داوطلب، با شرايط مشخصى آماده و متقاضى بازگشت به ميهنشان هستند.

اما نيروهاى ويژه پليس عراق از شب گذشته به آمادهسازى براى حمله به اشرف و ورود قهرآميز به داخل آن كه خواسته رژيم هراسان آخوندى براى سركوب و محاصره هر چه بيشتر ساكنان اشرف است، مبادرت كردند. نيروهاى ضربت و واكنش سريع و پليس ضدشورش از بامداد امروز در ورودى اشرف مستقرشده و آرايش حمله و تهاجم به خود گرفتند. آنها براى ورود قهرآميز به داخل قرارگاه، تعدادى لودر و ماشينهاى آتش نشانى و آمبولانس به همراه آوردهاند. اكيپ ها و ستونهاى جديد نيرو در حال انتقال به اشرف مىباشند.

كميته پارلمانى ايران آزاد در پارلمان انگلستان از سوى اكثريت اعضاى پارلمان و 200تن از اعضاى مجلس اعيان و كميته دوستان ايران آزاد در پارلمان اروپا، كميته نروژى دوستان ايران آزاد، كميته بينالمللى ساخاروف در دانمارك و كميته بينالمللى در جستجوى عدالت كه بيش از 2000 پارلمانتر را در اروپا و آمريكايى شمالى در برمىگيرد در نامه‌هاى خود به پرزيدنت اوباما و مقامهاى آمريكايى و عراقى، تصميم دولت عراق براى حمله به اشرف و واردكردن خشونت‌آميز نيروهاى پليس به داخل كمپ را به شدت محكوم و خواستار ممانعت از آن شدند.

اين كميتهها در نامه‌هاى خود با يادآورى مسئوليت ايالات متحده در مورد حفاظت ساكنان خلع سلاح شده اشرف، خاطرنشان كردند كه سركوب نيروى اصلى اپوزيسيون رژيم ايران در عراق خواسته خامنهاى ديكتاتور مذهبى است كه در 28فوريه از مقامهاى عراقى خواهان اجراى توافق دوجانبه براى سركوب و اخراج ساكنان اشرف گرديد.




دوشنبه

خبرگزارى يونايتدپرس بينالمللى: تعداد كشته شدگان در حد يك قتل عام است

خبرگزارى يونايتدپرس بينالمللى تحت عنوان ”رژيم ايران آمار كشتههاى قيام مردم را مخفى مىكند” نوشت:
گروههاى حقوقبشرى اعلام كردند كه تعداد تظاهركنندگانى كه در زدوخوردهاى انتخابات گذشته با نيروهاى دولتى كشته شدهاند در حد يك قتل‌عام است. ارقامى كه مقامهاى ايران از تعداد كشتههاى خشونتهاى انتخابات گذشته ارائه مىدهند حدود 20تن است.
درحالى‌كه فعالان بينالمللى براى دفاع از حقوقبشر در ايران، بر اساس شمارش شاهدان عينى گفتند، آمار كشتهها بالغ بر صدها تن است.




حمايت سازمانهاي حقوق بشري در آلمان از قيام مردم ايران

سازمانهاي حقوق بشري عفوءبين الملل, خبرنگاران بدون مرز و انجمن قلم آلمان به تظاهرات جهاني در روز شنبه آينده عليه سركوب در ايران پيوستند. تظاهرات همبستگي با مردم ايران در آلمان در شهر برلين برگزار ميشود.
آنها در اين آكسيون بين المللي از حقوق بشر و آزادي بيان در ايران حمايت ميكنند. در اين فراخوان گفته شده كه آنها با اين آكسيون قصد دارند پيام همدردي با مردم ايران ارسال كنند.


پنجشنبه

تهران:گزارش مفصل از روديدادهاي 18 تير به نقل از يك شاهد حاضر در صحنه

تا ساعت 1600 که من انقلاب بودم, پياده روها کمي شلوغتر از روزهاي عادي بود. هوا به شدت گرم بود و با چند نفر که صحبت کردم, همه تا آن لحظه دلهره داشتند که نکند مردم دلسرد شده و امروز نيايند.
آنهايي که زودتر آمده بودند در پياده روهاي منتهي به ميدان انقلاب در حال رفت و آمد بودند.
فرصت شد که دوباره از انقلاب تا آزادي بروم و برگردم. برعکس هفته هاي پيش که سربازهاي وظيفه ضد شورش قدم به قدم تمامي چهار راه ها و پياده رو ها و نيروهاي سپاه خيابانهاي فرعي موازي خيابان انقلاب را گرفته بودند, تا اواسط خيابان آزادي به سمت انقلاب فقط, ماشينها و افسران راهنمايي- رانندگي به تعداد زياد, کنار خيابانها ايستاده و بعضاً باتوم به دست داشتند.
تا اواسط خيابان انقلاب, از طرف غرب به شرق, تعداد انگشت شماري نيروي انتظامي ايستاده بود. اما هرچه به انقلاب نزديک تر ميشدم, گروهبانها, استوارها, افسرها و حتي سرهنگهاي نيروي انتظامي با لباس فرم سبز چهارراه به چهارراه ايستاده بودند. ستوان دوهاي وظيفه هم بين آنها ديده ميشدند. به نظر ميآمد چون از سربازهاي رده پايين و سرباز صفرها استفاده نکرده اند, احتمال خشونت به صورت قبل نيست.
بستني خوردن بعضي افراد نظامي و سيگار کشيدن ستوان دومهاي وظيفه به صورت پنهاني و نشستن انها روي پله ها و صحبت کردنشان با مردم, اين فکر را بيشتر تقويت ميکرد.

ساعت چهار و نيم دوباره انقلاب بودم. از لباس شخصي ها خبري نبود. خيلي کم بودند. مثل تجمع روزهاي پيش تا آن ساعت, حکومت نظامي نبود. دور ميدان انقلاب ساعت چهار حداکثر نيروي نظامي حدود 50 نفر بودند و علاوه بر آن دو گروه موتورسوار با لباس سبز که اکثرا گروهبان و استوار بودند ديده ميشدند که به تجهيزات مسلح بودند و به نظر خطرناک تر از بقيه مي آمدند.

از ساعت پنج عصر به بعد پياده روها به شدت شلوغ شد. گروهي سرباز صفر و ستوان دو وظيفه و چند نفر درجه دار با باتوم و سپر پياده رو جلوي دانشگاه تهران را بسته بودند و نميگذاشتند مردم به دانشگاه نزديک شوند و آنها را به سمت کوچه ها هدايت ميکردند. چند نفر با دوربين هاي حرفه اي فيلمبرداري, از جهات مختلف از مردم فيلم ميگرفتند.

در پياده روي سمت مقابل دانشگاه تهران, مرد عکاسي که ماسک زده بود و چند باديگارد نظامي و لباس شخصي داشت, دوربينش را بالا گرفته بود و به صورت خيلي علني بدون مکث و پشت سر هم داشت از چهره و صورت مردم به منظور شناسايي عکس ميگرفت. مردم او را هو کردند و بلافاصله با باتوم افسرها و درجه دارهاي نيروي انتظامي روبرو شدند. اما آن مرد دست برنميداشت.

در اين زمان مردم كه جمعيتشان در كنار دانشگاه تهران زياد شده بود و يكمرتبه لباس شخصي ها و گارد ويژه از اماکن مختلف بيرون آمدند. چند دختر و چند زن را کتک زدند.. زن مسني وسط پياده رو با جيغ و گريه داشت آنها را لعنت ميکرد . يک دختر را آنجا بازداشت کردند. مردم دور دختري که چادر به سر داشت جمع شده بودند. دختر داشت به شدت گريه ميکرد و براي مردم چيزي را توضيح ميداد. توي اين لحظه افسران کادر و چند سروان و يکي دو تا سرهنگ باتوم به دست به سمت مردمي که جمعيتشان زياد شده بود و توي پياده رو ايستاده بودند و حرکت نميکردند حمله كرده و شروع به کتک زدنشان کردند. (من تا آن لحظه اصلا نميتوانستم باور کنم که افسرهاي نيروي انتظامي, سروان ها و از همه بدتر سرهنگهاي نيروي انتظامي با باتوم به جان مردم بيفتد. اما اين اتفاق افتاد. و مردم به شدت تن و جسمشان زير انواع و اقسام باتوم به درد آمد. آنها نميگذاشتند مردم توي پياده رو بايستند. به محض اينکه مي ايستادند باتوم ميخوردند و پراکنده ميشدند.

مردم کم کم به سمت خيابانهاي فرعي و به سمت ميدان فلسطين و ميدان وليعصر و کوچه هاي اطراف آنها رفتند. لباس شخصي ها و گارد ضد شورش که اکثرا سرباز صفرهاي وظيفه بودند کم کم از پناهگاه هاي خودشان بيرون آمده و به طرف مردمي که جمعيتشان بيشتر بود حمله كرده و آنها را پراکنده کردند.

ساعت پنج و نيم به بعد بر خلاف ساعتهاي اوليه تجمع تعداد نيروهاي لباس شخصي و بسيج لحظه به لحظه بيشتر و بيشتر شد و برخورد با مردم شروع شد. چيزي که توجهم را به خودش جلب کرد اين بود که در فاصله ساعت چهار تا پنج, نيروي انتظامي توي خيابان اصلي به آن صورت حضور نداشت(در مقايسه با هفته گذشته, ولي كماكان تعدادشان زياد و همه درجه دار و ستوان و سرهنگ کادر بودند) و سعي داشتند که محيط را نظامي و پادگاني جلوه ندهند.

اما توي خيابانهاي فرعي و کوچه ها ون ها و ميني بوس ها و ماشينهاي پليس بي شماري پارک کرده بودند و نيروهايشان کنار ماشينها ايستاده بودند. تعداد ماشينها و مخصوصا ون ها خيلي زياد بود.. بعد از اينکه جمعيت مردم زياد شد, تمام آن نيروها و نيروهاي بسيج و نيروهاي ديگر به سمتشان هجوم ميبردند و مردم را باتوم ميزدند و به هيچ عنوان نميگذاشتند که هسته راهپيمايي و تجمع شکل بگيرد.

آنها عرب نبودند, لبناني نبودند, همه شان ايراني بودند. بهتر است يکبار براي هميشه اين را باور کنيم که بله تمام آن نيروهايي بي شماري که امروز مردم را مورد ضرب و شتم قرار ميدادند کاملا ايراني بودند و قريب به اتفاقشان پرسنل کادر نيروي انتظامي.

از همه ترسناکتر نيروهاي موتور سوار بودند که به ماسک و سپر و تفنگ هاي مخصوص گاز اشک آور و بعضا به کلت مسلح بودند و در حال گشت زني توي خيابانها بودند. تا جايي که جمعيت زياد نشد از موتورسوارهاي لباس شخصي و گارد ضد شورش در آن تعداد زياد خبري نبود.

بعد از دور شدن از ميدان انقلاب و خيابان اصلي, مردم توي کوچه ها و خيابانهاي فرعي نزديک فلسطين و وليعصر گروههاي چند هزار نفري تشکيل ميدادند و شروع به سر دادن شعار ميکردند. جمعيت خيلي زياد بود اما تجمعات چند کوچه، چند کوچه از هم فاصله داشتند. بيشتر از همه شعارشان "مرگ بر ديکتاتور" و "الله اکبر" بود. چند دقيقه بعد از شکل گرفتن جمعيت ها موتور سوارهاي نيروي انتظامي و بسيج و لباس شخصي پيدايشان ميشد و با زدن گاز اشک آور و شليک هوايي و با باتوم مردم را متفرق ميکردند.

مدت شكل گيري هر تجمع از پنج دقيقه تا ده دقيقه بود. تجمع هاي کوچک خيلي زيادي توي خيابانهاي فرعي شکل گرفته بود که از هم فاصله داشتند.

موتور سوارها با بيسيم خبردار ميشدند و به سمت آنها ميرفتند. اما به شدت گيج شده بودند. در يک مورد حدود سي موتور سوار که به نزديک جميعتي حدودا پانصد نفر رسيده بودند, از خير پراکنده کردن آنها گذشتند و به سمت تجمعي که تعداد مردم بيشتر بود رفتند.

گاز اشک آور و باتوم خوردن براي مردم کاملا عادي شده بود. پراکنده ميشدند و اما از جاي ديگر سر در ميآورند. طوري که نيروهاي موتور سوار انتظامي و بسيج, مدام در حال رفت و آمد به سمت اين تجمع و آن تجمع بودند. به يک تجمع اشک آور ميزدند و آنها را متفرق ميکردند و بلافاصله بعد از خبر دار شدن به وسيله بيسيم, به سمت محل و تجمع ديگري ميرفتند. مردم توي بيشتر کوچه ها سطلها بزرگ آشغال را وسط خيابان خالي کرده بودند و آتش روشن کرده بودند. تقريبا توي تمام خيابانها در چند نقطه مختلف, براي مقابله با اشک آور آتش درست شده بود و حتي چند دسته از افسرهاي نيروي انتظامي که ماسک نداشتند مجبور شده بودند آتش بزرگي روشن کنند و دور ان بايستند.

تا تاريک شدن هوا اوضاع به همين منوال بود و تجمع ها متفرق ميشدند اما از جاي ديگر سر در ميآورند. چندين بار نزديک ميدان وليعصر صداي تير شنيدم. اما نديدم که اين تيرها هوايي و يا به سمت مردم شليک شود.

- کمي به تاريك شدن هوا مانده بود، نيروهاي سپاه را با لباسهاي خاکي دور و بر پارک لاله ديدم آنها خيلي دير و به خاطر کمک به نيروهاي ديگر وارد عمل شده بودند. چون جمعيت مردم واقعا زياد بود.

- مردم و به خصوص زن ها و دخترها کاملا ترسشان ريخته بود, از بين نيروهاي نظامي رد ميشدند و پنجاه يا صد قدم بالاتر, بنا ميکردند به شعار دادن. حتي توي جمع هاي بيست نفري. هر کس که انها را ميديد واقعا به شجاعتشان آفرين ميگفت و ماشينها برايشان بوق ميزدند و مردم ديگر دستها و انگشتهايشان را به علامت پيروزي بالا ميبردند. انگار براي انها نيروهاي نظامي اصلا آنها وجود نداشتند. اشک آور و باتوم را ميخوردند. کمي کنار آتش مي ايستادند و دوباره جمعي تشکيل ميدادند و يا به تجمعي مي پيوستند. هيچگونه ترسي نداشتند و حتي يکيشان ميگفت از بس گاز اشک آور خورده, ديگر اشک آور هيچ تاثيري روي او ندارد. زن ها از هر قشر و هر نوع پوششي ديده ميشدند. چه زنهاي محجبه و چه زنهايي که کمتر محجبه بودند. و از هر سن و سالي هم بينشان ميشد کسي را ديد.

- زنهاي ميانسال و مسن خيلي زيادي توي تجمع ها ديده ميشدند که خوشبختانه يکي از آنها که از طرف شرق تهران آمده بود همراه من شد و من به کمک او توانستم فيلمهاي خيلي زيادي بگيرم

در کل ميتوانم با جرئت بگويم که تعداد دخترها و زنها از مردها بيشتر بود. کاش بوديد و شجاعت و متانت و وقارشان را مي ديديد.

تمام ماشينها صداي بوقشان بلند بود و گوش آدم از آن همه صداي بوق درد ميگرفت.

- بيشتر خانه ها و آپارتمان ها درهاي خانه هاشان را باز گذاشته بودند تا به مردم پناه بدهند.

- يک مورد که متاسفانه نتوانستم از آن فيلم بگيرم حمله چند افسر نيروي انتظامي به تاکسي سبزي بود که داشت بوق ميزد. آنقدر با باتوم به سقف و کاپوت ماشين زدند که ماشين را قراضه کردند و بعد ماشين را به کنار خيابان هدايت کردند و بعد از کتک زدن راننده پير و مسنش که تمام مو و ريش و سبيلش سفيد بود, دو افسر عقب ماشينش نشستند و او را با خودشان بردند.

- مورد وحشيانه ديگري که از ترس و به خاطر حضور خيلي زياد لباس شخصي ها و افراد زيادي که بي سيم و باتوم دستشان داشتند, از آن نتوانستم فيلم بگيرم, چند ستوان دو کادر نيروي انتظامي بودند که وحشيانه مرد پنجاه شصت ساله اي را دوره کرده بودند و به او باتوم ميزدند.

- چند لباس شخصي پلاک چند ماشين را که در حال بوق زدن بودند, کندند و با خودشان بردند. با اين حال راننده ها به محض دور شدن آنها دستشان را روي بوق ميگذاشتند و يکسره بوق ممتد ميزدند.

- در مسير برگشت, در فاصله دوري از ميدان انقلاب و ولي عصر, در حين تاريک شدن هوا, چند تجمع صد و دويست نفره گوشه و کنار پياده رو ها ديدم که در حال گفتن "الله اکبر" بودند و تمام ماشينها بدون استثنا برايشان بوق ميزدند و همه انگشتهايشان را شکل حرف v و پيروزي بالا گرفته بودند.

- با وجود اينکه حجم ضرب و شتم ها و کتک زدن مردم و اشک آورها واقعا زياد بود, و همه جا را اشک آور زده بودند, ولي يک مورد خشونت از طرف مردم, حتي پرت کردن سنگ به طرف نيروهاي انتظامي, در آن چهار ساعتي که تمام آن محدوده را دور زدم نديدم. ممکن است جاي ديگري اين اتفاق افتاده باشد.

- نکته جالب و خوب اين بود که مردم ديگر برايشان اهميتي نداشت که تجمعشان حتما روبروي دانشگاه تهران و يا کوي دانشگاه و يا ميدان انقلاب باشد. هر جا که جمعيت کمي زياد بود به خيابان مي آمدند و شروع به شعار دادند ميکردند و ماشينها هم بلافاصله دستشان را ميگذاشتند روي بوق.

- جمعيتي که آمده بود خيلي زياد بود. اما توي کوچه ها و پياده رو ها و خيابانهاي فرعي پخش بود. جمعيت واقعا زياد بود. بعد از ساعت پنج و مخصوصا ساعت شش به بعد تمام پياده روها و تمام خيابانهاي فرعي مملو از جمعيت بود.

- حجم دستگيريها خيلي زياد بود. از دختر ها و پسرهاي جوان و مردمي که شعار ميدادند گرفته تا راننده هايي که بوق ميزدند و مردمي که توي اتوبوسها شعار ميدادند و براي جمعيت توي پياده رو انگشتهايشان را به علامت پيروزي نشان ميدادند. يک مورد پسر جواني را ديدم که دستهايش را از پشت بسته بودند و سوار موتور کرده بودند و چند موتور ديگر دور و برش داشتند همراهي اش ميکردند.

- مردم واقعا با هم مهربان بودند. نميتوانم طوري که بود, با کلمه هايي که در اختيار دارم اين مهرباني و هم دلي و يک صدايي را بيان کنم. پر از اعتماد به نفس و پر از مهرباني و پر از همدلي. به محض اينکه يکي دستيگر ميشد و يا کتک ميخورد مردم نيروهاي نظامي را هو ميکردند و در چند مورد توانستند دستگير شده ها را نجات دهند.

- نيروي انتظامي انگار در ابتدا سعي داشت که حضور آن چناني را در معرض ديد نگذارد اما با زياد شدن مردم, تمام نيروهاي ديگرشان, اعم از بسيجي و لباس شخصي و گارد ويژه و نيروهايي که توي کوچه ها و توي ماشينها بودند بيرون آمدند و شروع بع باتوم زدن به مردم کردند.

- حدود ساعت هفت(1900) نيروهاي سپاه به نيروهاي موجود اضافه شدند. چند نفر از گروهي پنجاه شصت نفري از آنها, کنار پارک لاله در حال خوردن بستني و سانديس بودند, که در واکنش به اين کار آنها, يکي از موتورسوارهاي بسيجي, از گروه سي چهل نفري موتور سوار, که عازم به محلي براي سرکوبي بودند, حين رد شدن از روبروي آنها داد زد : "درد و بلاي بسيجي ها بخوره توي سرتون" که براي من جالب بود.

- بارها و بارها ديدم, مردم اعم از زن و مرد و پير و جوان, توي ماشينها و توي اتوبوسها و توي پياده روها در حضور نيروهاي نظامي, به طور پنهاني و خارج از ديد آنها, با انگشتهايشان, به هم علامت V يا پيروزي نشان ميدادند و ميخنديدند و به هم چشمک ميزدند.

- مسافرهاي يک اتوبوس سريع و سير که جلوي دانشگاه تهران توي ترافيک گير کرده بود شروع به شعار دادن کردند, که چند لباس شخصي به طرف اتوبوس حمله بردند و خواستند چند نفر از مسافرها را دستگير کنند که من نتوانستم بمانم و ببينم که اين اتفاق افتاد يا نه اما وقت دور شدن از آن از پشت سرم صداي جيغ زنها و صداي هو شدن نيروهاي انتظامي توسط مردم را شنيدم.

- بعضي از افسرها و نيروهاي پليس و لباس شخصي هايي که لباس آستين کوتاه پوشيده بودند, شيشه چند ماشين را که داشتند بوق ميزدند را با باتوم شکستند.

- خيلي ها مثل من فکر نميکردند که نيروي انتظامي مخصوصا در رده هاي سرهنگ و سروان تمام و ستوان يک و ستوان دو اينطور مردم را مورد ضرب و شتم قرار دهند. اما اين اتفاق بارها و بارها افتاد.

- بر عکس هفته هاي پيش موبايلها قطع نبود, يا بهتر است اينطور بگويم دو بار,نزديک ساعت چهار که من از ميدن انقلاب با دوستانم تماس گرفتم هيچ مشکلي توي تماسم پيش نيامد. اما انگار بعد از آن شبکه موبايل آن منطقه دچار اختلال شده بود.

- خيلي ها از کرج و شهرهاي دور و بر تهران آمده بودند.

- من نتوانستم به طرف وليعصر و ميدان ونک بروم و نميدانم آن طرفها خشونت نيروهاي نظامي تا چه اندازه بود.

بسجي ها و لباس شخصي هاي موتورسوار در حالي که داشتند به جمعيتي که پشت سر ما بودند, نزديک ميشدند, به صورت وحشيانه و تحريک آميزي, باتومها, زنجيرها و چماق ها و کابلهايشان را روي هوا ميچرخاندند.

سه‌شنبه

آژانس خبری کوروش به نقل از گفتنی ها

بسیاری ابراهیم نبوی را فقط طنز نویس و روزنامه نگاری می دانند که بواسطه سرکوب روزنامه نگاران در دولت خاتمی مجبور به ترک وطن گردیده است اما همه ماجرا همین نیست. ابراهیم نبوی به اعتراف خودش دیر زمانی مدیر سیاسی وزارت کشور و جانشین مدیرکل اجتماعی وزارت کشور بوده است و البته وی اشاره ای به این نمی نماید که در همان زمان نخست وزیری میر حسین موسوی، در وزارت کشور که بواقع در آن سالها در کنار وزارت اطلاعات، مسئولیت تخلیه اطلاعاتی زندانیان سیاسی و آماده کردن آنها برای شوهای ندامت و تواب سازی بوده است را بر عهده داشته.

نبوی در کنار اسدالله لاجوردی مسئولیت خرد کردن زندانیانی را بر عهده داشته که بیشترشان بعدها در قتل عام زندانیان سیاسی روانه گورستانهای بی نام و نشان شدند. بله ایشان را مشاهده می نمائید که روزگاری در کنار لاجوردی نشسته و تواب سازی می نمودند و روزگاری هم با طنزهای خود ملت را می خندانده و اکنون هم نوار سبز می بندد تا همه را به مشارکت در انتخاباتی که حضور فعالانه و گسترده در آن مد نظر رهبری می باشد دعوت نماید. ابراهیم نبوی از سوی موسوی ماموریت دارد تا در شبکه های اینترنتی، جوانان و همچنین ایرانیان خارج از کشور را به شرکت در انتخابات و رای دان به میر حسین موسوی مجاب کند.


دوشنبه

جنبش سبز و مرز سرخ و نمايش جمعه

شركت در نمايش جمعه با حضور رفسنجاني هيچگاه به نفع جنبش نخواهد بود. چرا كه اگر وي قصد موضعگيري عليه خامنه ايي را داشت, هرگز رخصت برگزاري نمايش وحدت اين شو, را از خامنه ايي دريافت نميكرد. وي آمده است كه بقول سايتهاي ا.ن. ”كدخدامنشي” كرده و شركت كنندگان مخالف حكومت در آن را به جيب خود ريخته و به ثمن بخش به خامنه ايي فروخته تا بتواند به كسب و كار پردرآمد خود در آينده ادامه دهد.

رفسنجاني نميتواند هم در مقابل خامنه ايي قرار گيرد, چرا كه با اولين تابش خورشيد آزادي در ايران, او و طيف وابسته به اوست كه ذوب خواهد شد. حضور نيافتن وي, (بي چادر بودن بي بي از نداري است) تنها به اين دليل بود كه خامنه ايي گمان ميبرد كه توان از ميان بردن او و همراهانش را دارد. حال كه خامنه ايي خود را ضعيف تر از گذشته ميابد, به وجود ”رفيق دزد و شريك قافله“ نيازمند است.

از سوي ديگر اظهارات آيت الله منتظري, مبني بر عدم مشروعيت حكومت جابرانه خامنه ايي و ضرورت عزل وي, ميخ محكم ديگري بر تابوت حكومت آدمخواران با ادعاي وصل به ملكوت اعلي است. منتظري كه صاحب انديشه ولايت فقيه است, با اين حكم خاتمه حكومت ولايت فقيه را اعلام كرده است. اين اصل در قانون اساسي خميني ساخته, ضد دمكراسي و ناقض آزاديهاي بنيادين است. هر دولتي با رياست جمهوري هر شخصي با وجود اين اصل, نميتواند پاسخگوي خواسته هاي برحق مردم بوده و روند سركوب و شكنجه و اعدام را هرگز كنار نخواهد گذاشت.

بهمين رو هدفگيري جنبش روي خامنه ايي بسيار صحيح و شايسته است. جنبش آزاديخواهي از مرز سبز عبور كرده و با ترسيم اين مرز سرخ ميتواند به آزادي دست يابد و لاغير.

شايد بهتر باشد در سالروز سي تير, با ياد مصدق كبير, كه با كمك ”امدادهاي غيبي“ و خيانت طبقه روحانيت آنروز, از جمله آخوند كاشاني مرشد خميني كه خوشحالانه درباره كودتاي ضد دولت مصدق ميگفت كه وي از ”اسلام“ (نام مستعار خودش) سيلي خورده است,با برگزاري گردهمايي سيلي محكمي ديگري بر گوش قاصبان حق حاكميت مردم زده شود.
پيروزي از آن ماست!